زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه
بـیـا و درد دلـم را دوبــاره درمـان کن مـسیـر سخـت مـرا بـا نـگـاه آسـان کن صدای زخمی خود را به گوش من برسان مـرا ز نیـزه به یک یا اُخیه مهمان کن دلم گرفته برادر، برای خـواهر خویش بـیـا و بــاز تــلاوت کــلام قــرآن کـن اگر چه سنگ زنندت بـیــا و دشمن را ز معجزات نفـس های خود پشیمان کن هلال یک شبۀ من، که گـفـته رویت را به پشت ابرِ کـبودی چنین تو پنهان کن به اشک چشم یتـیـمان کسی نظر نکنـد گهی نگـاه ز نیـزه به اشک طفلان کن تـمام دور و بـرم پُـر شـده ز نامـحــرم نگـاه تُـنـد بر این اهـل نا مـسـلـمان کن حدیث غُـربت ما را همـیشه می خـوانـد حسین من به «وفائی» نگاه احسان کن |